شبکه چهار - 8 شهریور 1398

زکریای رازی؛ جمع "حکمت و پزشکی"(تمدن اسلامی _ ایرانی؛ آغازگران پزشکی و داروسازی جدید)

به مناسبت روز بزرگداشت زکریای رازی _ روز داروسازی_ وزارت بهداشت و درمان _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر برادران و خواهران عزیز سلام عرض می‌کنم. آغاز هفته‌ای که در آن هستیم با نام جناب ابن‌سینا به عنوان روز پزشک آغاز شده و پایان هفته به نام محمد زکریای رازی به عنوان روز داروسازی است. شاید هم به حسب جمع حاضر دوستان و هم به حسب این دو روز مناسب‌ترین زمان و مکان و مخاطب برای بحثی در باب اخلاق پزشکی باشد آن هم از طرف کسانی که به اعتراف مورخین علم در غرب پدران پزشکی جدید در اشل جهانی هستند و این را بارها گفته‌اند که به مدت چند قرن مبنای اصلی آموزش و پژوهش پزشکی در همه‌ی بیمارستان‌های جهان از جمله اروپا بوده‌اند و همه‌ی آن‌ها مبتنی بر آثار و نظریات ابن سینا و در مرحله‌ای هم رازی است. از قانون و سایر ابن سینا تا کتاب الحاوی جامع کبیر که یکی از قوی‌ترین منابع و دایره المعارف پزشکی در جهان بوده و همچنان بسیاری از تحلیل‌های آن مورد توجه است. این را دیگر ما نگفته و نمی‌گوییم که بگویند چون هر دو ایرانی و فارسی‌زبان بوده‌اند و هر دو و به خصوص ابن سینا که علنی‌تر و واضح‌تر شیعه است و راجع به رازی هم استدلال‌ها و بحث‌های متعددی هست که ایشان هم به همین دلیل که شیعه‌ی امامیه بود بعضی از آثارش تحریف شد و نظریه‌پردازی‌های او در عرصه‌های غیر پزشکی تحریف شد و اتهاماتی به او زده شد. از آن‌چه که پزشکی مدرن و جدید دانسته می‌شود تقریباً 80 درصد از مبانی اصلی آن ترجمه از آثار متفکران و پزشکان بزرگ ایرانی و مسلمان است. جهت‌گیری اساسی پزشکی مدرن در عرصه‌ی پیشرفت‌های تجربی و علمی که داشته از آن‌جا نشأت گرفته و یک تغییر اساسی و چرخش 180 درجه‌ای اتفاق نیفتاده است. یعنی کسانی که تاریخ پزشکی قدیم و جدید را در دنیا نوشته‌اند، نه مسلمان هستند و نه ایرانی هستند و مطلقا نسبت به این طرف سمپاتی هم ندارند و حتی مخالف هستند ولی صریحاً می‌گویند که از بعد از این افراد، در این هزار و اندی سال، چه رازی که قبل از ابن سینا هست و تقریباً 1250 قمری و حدود قرن 8 و 9 میلادی به دنیا آمده است. رازی همزمان با آغاز عصر غیبت و آن دوران‌هاست و قرن سه و چهار که اوج تمدن طلایی جهان اسلام با محوریت ایران بوده است. یعنی دیلمی‌ها و آل بویه عملاً قدرت اصلی در جهان اسلام هستند. ظاهر خلافت جهان اسلام خلافت عباسی است و در واقع خلافت ضعیف‌شده‌ی عباسی است. رازی در نیمه‌ی قرن سه آمده و بوعلی هم در قرن چهار است. نحوه‌ی ترجمه‌ی آثار این‌ها به اروپا قاعدتاً با این فاصله نبوده و دو انقلاب بزرگ در پزشکی و داروسازی و دامپزشکی و حتی سلامت نباتات و گیاهان از درون همین آثار و شاگردان و حلقه‌هایی که بر این آثار حاشیه زده‌اند پیدا شده است و غرب و شرق عالم این را قبول دارند و گفته‌اند بعد از این‌ها در این هزاره‌ی اخیر که پزشکی مدرن به تدریج شکل گرفته است ابزار پزشکی پیشرفت کرده اما لزوماً این مقدار پیشرفت که در ابزار پزشکی و جراحی و شناخت بیماری رخ داده در افکار پزشکی اتفاق نیفتاده است. یعنی شما در این هزار سال شاهد پیشرفت ابزار پزشکی هستید اما افکار پزشکی تا این حد پیشرفت نداشته است و هسته‌های اصلی پزشکی همان‌هاست. 80 درصد حرف‌ها هم هما‌ن‌هاست. حالا من از این جهت می‌خواهم عرض کنم و به سراغ اخلاق پزشکی بیایم. چیزی که برای اولین بار در دنیا و اروپا توسط این‌ها مطرح شده است. حالا این‌که دائم از اروپا می‌گوییم برای این است که اروپا و غرب در این 150، 100 سال اخیر جلودار مدنیت شد و تکلیف دنیا را طوری که خواست تعیین کرد و نوشت. و الا در همه جای دنیا پزشکی‌های بسیار قدیمی‌تری هست. چین، هند، مصر، بین‌النهرین و عراق پدران پزشکی در جهان هستند. خود ایران بزرگ‌ترین پزشکان را از قبل از اسلام دارد و اولین بیمارستان‌های پس از اسلام اساساً با الگوبرداری از بیمارستان‌های ایران شکل گرفت و لذا در کتاب‌های تاریخ هم می‌نویسند «تاریخ البیمارستانات فی الاسلام». یعنی حتی کلمه‌ی بیمارستان به فارسی می‌آید. چطور ما الان اصطلاحات غربی‌ها را در ابزاری که از آن‌جا می‌آید تغییر نمی‌دهیم و معادل‌سازی نمی‌کنیم و مثلاً می‌گوییم کامپیوتر. آن‌جا هم می‌گویند «البیمارستانات». ولی پیشرفتی که پزشکی بعد از اسلام کرده در ایران و کل جهان قابل مقایسه با قبل از آن نیست. پزشکی یونان که آن هم یکی از منابع پزشکی در جهان قدیم بوده به کلی مورد بازکاوی و هم بازسازی و نقد علمی رادیکال توسط پزشکان مسلمان و حوزه جمله ایرانی قرار گرفت و یک انقلاب بزرگ پزشکی به وجود آمد. حالا ما این‌جا دو، سه مشکل داریم که ما گروه‌های تخصصی که کار کنند و ببینند یک مورخ پزشکی و فیلسوفان پزشکی یعنی فلسفه‌ی پزشکی در مورد آن بحث کرده‌اند، مدام به همین‌ بحث‌هایی که پزشکی جدید را در جهان ساخته‌اند اشاره کرده‌اند و خود ما چرا این‌ها را نمی‌شناسیم؟ من نمی‌گویم به همه‌ی این‌ها عمل بشود ولی حداقل باید شناخته بشود که این‌ها چه گفته‌اند. هنوز در ایران کسی خیلی از این‌ها را درست بررسی نکرده و درست نخوانده است. حتی می‌دانید این کتاب الحاوی به عربی نوشته شده و مدت‌ها پیش به زبان‌های انگلیسی و فرانسوی در جاهای مختلف ترجمه شده و ترجمه به زبان فارسی آن 30، 40 سال است که به طور ناقص آمده است. آن هم کامل نیست و فقط سه جلد آن است. کتابی که خودشان می‌گویند تاریخ پزشکی جدید را در جهان ساخته است. صدها و هزارها پزشک و داروساز و گیاه‌شناس داریم. هم داروسازی طبیعی و هم داروسازی صنعتی که این‌ها در مسئله‌ی بهداشت و سلامت در جهان جریان‌سازی اساسی کردند و همین‌طور در کنار پزشکی در حوزه‌ی روانشناسی و روانکاوی جریان‌سازی کردند. این‌ها متأسفانه در این‌جا شناخته شده نیستند. هنوز در بعضی از دانشگاه‌های غرب این‌ها را بهتر از ما می‌شناسند و روی آثار این‌ها دقت بیشتری می‌کنند. این هم از بدبختی ماست. نفوذپذیری به این شکل به وجود می‌آید. حالا نکته‌ای که من می‌خواهم به آن اشاره کنم بحث اخلاق پزشکی است که چقدر دقیق این‌ها علاوه بر همه‌ی این مباحث تجربی در مورد آن بحث کرده‌اند. این‌ها در واقع پدران علوم تجربی و جدید در دنیا هستند. خب رازی بچه‌ی ری و تهران بوده است. البته آن موقع تهران نبود. ایشان هم در ری و هم در بغداد پزشکی خوانده و هم تدریس کرده و هم رئیس بیمارستان بوده است. یعنی یک چیزهایی راجع به مدیریت بیمارستان دارد که خیلی جالب و شنیدنی است. چقدر دقیق است. چقدر علمی و چقدر اخلاقی است. در حوزه‌ی درمان، در حوزه‌ی آموزش، در حوزه‌ی پژوهش در پزشکی و داروسازی و جراحی و مدیریت بیمارستان مطلب دارد. ایشان 14، 15 سال مدیریت بیمارستان کرده است. وقتی می‌خواسته در بغداد بیمارستان بسازد اول می‌گوید در نقاط مختلف شهر گوشت گوسفند آویزان می‌کند و آن جایی که گوشت دیرتر از جاهای دیگر فاسد می‌شود بیمارستان را می‌سازد. می‌گوید این‌جا هوا و محیط سالم‌تر است و باید بیمارستان را این‌جا بنا کنیم و دستور می‌دهند که چند حلقه باغ‌های بزرگ ساخته بشود و بیمارستان در یک فضای سبز و نشاط‌انگیز و محیط سالم بنا بشود. تخصصی کردن بیماری‌ها و پزشکی‌ها، تخصصی کردن بخش‌های مختلف بیمارستان‌ها در هزار و سیصد سال پیش به دست امثال این‌ها اتفاق می‌افتد. حالا ایشان را به نام فیلسوف عرب یا جالینوس عرب، طبیب مارستانی یعنی همان بیمارستانی می‌نامند. ون همه‌ی آثار متفکران اسلامی به عربی است. عربی هم زبان دین است و هم زبان علم است. این هم یکی از تفاوت‌های مهم تمدن اسلامی با تمدن غرب است. در غرب وقتی تمدن جدید به وجود آمد زبان دین یک چیز بود و زبان علم حتی متفاوت بود. جنگ بین دو زبان هم بود. در تمدن اسلامی زبان علم و زبان دین هر دو یکی است. هر دو عربی است. یک فارسی‌زبان اهل ری یا ابن سینای خراسانی آثار خود را به عربی نوشته‌اند. رازی همه‌ی آثار خود و ابن سینا اغلب آثار خود را به این زبان می‌نویسد که این‌جا ما در تمدن اسلامی نزاع بین علم و اسلام نداریم در حالی که در تمدن اروپای جدید این را داریم. من چند نکته از آثار جناب رازی را آورده‌ام که عرض می‌کنم. خواهش می‌کنم دوستان با دقت توجه بکنند. چه زمانی باشد که این‌ها جزو مبانی آموزش و پژوهش در مبانی دانشگاه‌های پزشکی ما و در بیمارستان‌های ما بشود. نکته‌ی اول این‌که پزشکان بزرگ و نابغه و برجسته در تمدن اسلامی همه فن حریف بودند و یک بعدی نبودند. فقط پزشکی نمی‌خواندند. ابن سینا در حدود 12، 13 رشته‌ی علمی کتاب نوشته و نظریه‌پردازی کرده است. رازی هم که بیشتر به عنوان کاشف الکل شناخته می‌شود کاشف چیزهای دیگر هم بوده است. اصلاً خیلی از آزمایش‌های شیمی که به نام شیمی جدید شناخته می‌شود، شناخت بعضی از بیماری‌ها که این‌ها را به قرن 19 و 20 در اروپا نسبت می‌دهند مثل آبله و غیره در آثار این آقا در هزار و سیصد سال پیش آمده است. این هم یکی از تحریفات و دروغ‌های بزرگ تاریخ پزشکی است. تمام کشفیات و اختراعات در عرصه‌ی علوم تجربی و از جمله پزشکی را تاریخ‌سازی کردند و جعل تاریخ کردند و آخر قرن 19 و اوایل قرن 20 گفتند همه‌ی این‌ها در سه، چهار کشور اروپایی و در قرن 18 و 19 و 20 اتفاق افتاده است. این هم یک دروغ است. همان‌طور که می‌گویند نیوتن زیر درخت سیب خوابیده بود و سیبی افتاد و او گفت چرا سیب افتاد و چرا سیب بالا نرفت و گفت یافتم یافتم. این دروغ‌ها را می‌گویند در حالی که همین‌ها عیناً قرن‌ها قبل در آثار متفکران ما هست. همین الان هم هست. اغلب این آثار را یا مغولی‌ها یا صلیبی‌ها از بین بردند ولی در آثار باقی‌مانده هنوز این‌ها هست. همین قوانین نیوتن که به نیوتن نسبت می‌دهند عین جمله‌هایش در آثار ابن سینا هست. هزار سال پیش سه مورد از این‌ها را گفته است. یکی از آن‌ها در آثار فخر رازی است. یکی از آن‌ها در آثار ابوالبرکات بغدادی است. دروغ‌های بزرگی گفتند که ما باور کردیم و از طرفی هم نرفتیم تحقیق کنیم. نفوذ همین چیزهاست. یکی هم این است. از کشف الکل تا خیلی از کشفیات و ساختن بعضی از ابزارهای جراحی هزار تا هزار و دویست سال قبل توسط پزشکان مسلمان ایرانی اتفاق افتاده است. یک وقتی دیدم در کتابخانه‌ای در دانشگاه سوئد عکس‌های این‌ها را گذاشته بودند و می‌گفت ببین ابزاری که هزار سال پیش پزشکان مسلمان نقاشی کرده‌اند و گفته‌‌اند چه کارهایی می‌‌کند این‌هاست و آخرین ابزار در همان حوزه را هم کنار آن گذاشته بود. 30، 40 مورد از ابزارهای مهم جراحی آن‌جا بود. می‌گفت ببین اصل همین است. یک سری پیشرفت‌ها و تغییرات جانبی در آن اتفاق افتاده است. ولی اصل کارکرد این ابزار همان است و بعد از هزار سال هنوز عوض نشده است. بله، آن موقع عکس گرفتن و اشعه‌ی ایکس نبوده ولی آن‌جا خود او توضیح می‌دهد و می‌گوید بسیاری از چیزهایی که امروز با عکسبرداری و تجهیزات و ابزار جدید کشف می‌شود، این پزشکان ایرانی مسلمان بدون همین ابزار متوجه می‌شدند. رساله‌ای در آن‌جا بود که این‌ها را نوشته بود. البته من نخواندم ولی ایشان که استاد بود آن‌ها را خوانده بود به من منتقل می‌کرد. یعنی آزمایش ادرار که بود، نوع تغذیه و بررسی دقیق جسم و روانشناسی فرد و طرز رفتار هم بوده است. این‌که بدن او به طور دقیق چک و کنترل بشود. طرز تغذیه‌ی او زیر نظر گرفته بشود. رفتارشناسی او این‌که آیا عصبانی هست یا نه، چه حالاتی به او دست می‌دهد، گرفتن نبض او، گرفتن بزاق دهان و مطالعه روی آن در هزار و دویست سال قبل بوده است. ایشان می‌گفت آزمایش خون به این معنا که رنگ و غلظت خون بررسی می‌شده وجود داشته و می‌گفت در این کتاب هست که بسیاری از تشخیص‌هایی که الان با این ابزار مهم داده می‌شود و اتفاقاً گاهی هم داده نمی‌شود در این آثار آمده است. می‌گوید طرز نگاه کردن بیمار، سرعت حرکت چشم در حدقه، ضربان نبض، تغییر رنگ در چهره، بوی ادرار و با این قبیل علامات بیماری‌هایی را تشخیص می‌دهد که همین الان خیلی‌ها به بیمارستان‌ها می‌روند و با ده عکس و یک عالمه خرج که می‌کنند پیش چهار پزشک می‌روند و چهار تشخیص می‌دهند و چهار نوع نسخه‌ی متضاد هم می‌نویسند. ارتباط آن با روان‌درمانی و این‌که بخشی از آن به مسائل روحی مربوط است، بخشی از آن به چه چیزهایی مربوط است خیلی نکات مهمی است. اگر این غربی‌ها این منابع را داشتند دنیا را با آن می‌گرفتند. دو، سه هزار سال پیش یک جالینوس در یونان بوده، ببینید چقدر به آن پرداخته‌اند. رازی در 7، 8 رشته‌ی علمی ظاهراً بی‌ربط سخن گفته و مقاله نوشته و نظریه‌پردازی کرده است. این یک فضیلت است. این یک نکته‌ی مهمی است. این‌ها نبوغ است. یک وقتی هست که یک شخصی در 7، 8 موضوع کتاب می‌نویسد و حرف می‌زند و همه‌ی آن‌ها هم حرف مفت است. این کلاش و شارلاتان است. شارلاتان همیشه داشته‌ایم و خواهیم داشت. در شرق و غرب و این‌جا و آن‌جا هست. شروع می‌کند و در 10، 20 موضوع که به هم ربطی ندارند حرف می‌زند و هیچ جا هم یک حرف درست و دقیق و مستدل و علمی نمی‌زند. این ضد ارزش است. اما یک چیز دیگری هست که کسانی هستند که حد ضریب هوشی و قدرت تحلیل عقلی آن‌ها از حد متوسط به بالاست. این‌ها آمده‌اند و در 10، 12 رشته مطالعه کرده‌‌اند. صدها کتاب و هزاران مقاله خوانده‌اند و حاشیه زده‌اند و شب‌ها بیدار بوده‌اند و زحمت کشیده‌اند. طرف با خودش مقایسه می‌کند و می‌گوید من یک عمر درس خوانده‌ام تا حالا در یک رشته هنوز متخصص نیستم و نمی‌توانم اظهار نظر بکنم. پس چطور می‌شود که فلانی در 10 رشته حرف می‌زند؟ همه هم مستند و مستدل و علمی است و کسی نقدی به مطالب نمی‌کند و فقط به خود طرف توهین می‌کنند. رازی هم یک مصداق این است. اولاً آدم پرکار داریم، آدم تنبل هم داریم. 98 درصد مردم تنبل هستند. حتی تحصیل‌کرده‌ها در حوزه و دانشگاه تنبل هستند. 4، 5 درصد هم هستند که واقعاً زحمت می‌کشند ما نمی‌توانیم قیاس به نفس بکنیم. ولی مرز شارلاتان و نابغه را آدم‌های اهل فن می‌فهمند. یعنی متخصصین در ده رشته جدا جدا می‌فهمند که این شخصی که در ده رشته اظهار نظر می‌کند، حرف‌های دقیق و مهمی زده است. هر متخصصی در هر رشته می‌گوید حرف‌های این فرد در رشته‌ی تخصصی من حرف‌های دقیق و مهمی است. بقیه‌ی رشته‌ها را نمی‌دانم ولی در این رشته قوی است. حرف‌های او حسابی و علمی و معنادار است ولو رشته‌های دیگر را نمی‌توانم بفهمم. یکی از این افراد همین آقاست. ایشان در فلسفه، در منطق، کلام، موسیقی، پزشکی، داروسازی، شیمی، اخلاق، کلام و الهیات و در همه‌ی این موضوعات نظریه‌پردازی کرده و کتاب‌های مهمی نوشته است. نزدیک به 200 و خرده‌ای کتاب دارد. خودش در یکی از نامه‌ها می‌گوید تا الان نزدیک به 200 و اندی کتاب نوشته‌ام. حالا تعداد آن را دقیق می‌گوید و من می‌گویم اندی. می‌گوید من 200 و اندی کتاب در این رشته‌ها نوشته‌ام و امیدوار هستم خدا طول عمری بدهد تا بتوانم بقیه‌ی آن را بنویسم. این‌قدر کتاب خوانده که در اواخر می‌گوید دیگر چشم‌های من درست نمی‌بیند و هم تمام عضلات بدنم سست شده و دیگر نمی‌توانم بنشینم. 60 و خرده‌ای سال هم عمر کرده و تا آخر عمر هم کار می‌کند. شاگردان ایشان می‌گویند با کتاب می‌خوابید، با کتاب بیدار می‌شد، با کتاب غذا می‌خورد و با کتاب زندگی می‌کرد. این آدم از موسیقی تا اخلاق تا کلام و الهیات و تا منطق و پزشکی و داروسازی و شیمی اظهار نظر کرده است. ظاهراً هم به همدیگر بی‌ربط هستند. تفکیک نشدن این‌ها مهم است.حالا می‌خواهم این را عرض کنم که از ابن سینا و رازی و دیگران را که ببینید در کتاب‌ها و بحث‌های خود همه‌ی این موارد را به هم مربوط دیده‌اند. همین رازی در باب ریاست بیمارستان ری و بغداد بحث می‌کند. در کتاب «طب منصوری» و در کتاب «طب روحانی» که در حوزه‌ی پزشکی خیلی مهم است انواع بحث‌ها و تحلیل‌ها را انجام می‌دهد. ایشان در عین حال در حوزه‌ی روان‌درمان و روان‌شناسی نظریه‌پردازی‌های خیلی مهمی کرده است. از جمله بحثی که در باب نسبت عقل و هوا انجام داده و می‌گوید هوا و هوس یک نوع بیماری روحی و روانی است منتها بیماری که خودت باعث آن می‌شوی. بیماری که در آن خودت عقل را به حاشیه می‌بری و اشتها و تمایلات و لذت‌محوری را بر خودت حاکم می‌کنی و می‌گوید این لذت‌محوری همان چیزی است که انبیا به آن هوای نفس و هوا‌پرستی می‌گویند. در این هواپرستی فقط مشکل اخروی برای شخص پیدا نمی‌شود بلکه این تضعیف عقل و خروج انسان از سبک زندگی عقلانی است و انسان را به لحاظ روانی بیمار می‌کند. می‌گوید انسان هواپرست و لذت‌پرست یک بیمار روانی است. تعادل اخلاقی که ندارد هیچ، بلکه تعادل عقلی هم ندارد و بعد هم به جسم خود صدمه می‌زند. چون فقط به دنبال لذت جسمانی و ذوقی است. لذت جنسی، لذت خوراک و فقط به دنبال لذت است و این آدم نه فقط مصلحت روح و ابدیت خود بلکه مصلحت بدن خود را هم نمی‌شناسد و رژیم غذایی فرد به سمتی می‌رود که بدن را تضعیف یا متلاشی می‌کند. رابطه‌ی بین نفسانیت و هوس‌بارگی در تغذیه و رفتار جنسی و راحت‌طلبی و تفریح که از تعادل بیرون بیاید را با بیماری‌های جسمانی بررسی می‌کند که این چه صدماتی می‌زند. یعنی رژیم غذایی و سبک زندگی در بیماری‌های جسمانی دخالت دارد و بیماری روحی و جسمی به هم مربوط است. این بحث خیلی مهمی است. بعدها امثال مادیونی مثل فروید از روی این حرف‌ها کپی‌برداری کردند. این‌که می‌گویم کپی‌برداری کرده‌اند همین‌طور کلی نمی‌گویم بلکه برای همه‌ی این‌ها مقالاتی هست که در غرب نوشته شده است. مثلاً این طرح مطرح شده که این نظریه‌ی مشهور فروید راجع به «سوپر اگو» و «سلف اگو» یک نوع نسخه‌ی جدیدی از نظریه‌ی رازی است در بحثی که در حوزه‌ی عقل و هوس می‌کند و ارتباط آن با بیماری‌های روحی و بیماری‌های جسمی را می‌گوید. منتها او از نظر مادی نگاه می‌کند ولی رازی این‌طور نیست. نظریه‌ی ناهوشیار شخصی فروید شباهت‌هایی با این نظریه‌ی رازی دارد که راجع به همین مسئله سه، چهار مقاله در دانشگاه‌های انگلیس و آلمان منتشر شد که بین نظریه‌ی روانکاوی فروید با نظریه‌ی بهداشت روانی رازی چه نسبتی است. یک نمونه‌ی دیگر را هم عرض بکنم که همین آدم در حوزه‌ی مباحث کلامی و الهیاتی کتاب نوشته و نظریه‌پردازی‌های بسیار مهمی کرده است. البته آن محل چالش واقع شده است. کسانی از جمله شیعیان اسماعیلی چون با او درگیر بودند به ایشان نسبت الحاد دادند و بعضی‌ها معتقدند چون ایشان شیعه‌ی امامی بود این کار را کردند. آن زمان هر کس شیعه‌ی امامیه بود یا از طرف حکومت و خلافت بنی‌عباس و بعضی از علمای سنی یا از طرف شیعه‌ی اسماعیلی تکفیر می‌شد و می‌گفتند این‌ها ملحد هستند. حالا چون خیلی قدیم بوده خیلی از آثار ایشان بر جای نمانده است. بعضی‌ها گفتند مقالاتی به اسم او نوشتند یا معرفی بعضی از نظریات او در حوزه‌ی کلام و الهیات به خصوص راجع به نبوت که واقعاً حرف‌های او نیست و به او نسبت داده‌اند. حالا سه، چهار تحلیل وجود دارد که من نمی‌خواهم وارد آن بحث بشوم. ناصر خسرو ایشان را نقد کرده است. ابوریحان هم از ایشان تجلیل می‌کند و هم در جایی ایشان را نقد می‌کند. نسبت‌های متعدد منفی و مثبتی به ایشان داده‌اند. کتابی در باب نبوت به نام «فی النبوات فی هی المتنبهین...» دارد که راجع به کسانی که ادعای نبوت می‌کنند نوشته است. ممکن است یک کسی بگوید بالاخره جنابعالی شیمی‌دان هستی؟ پزشک هستی؟ متکلم هستی؟ در الهیات بحث می‌کنی؟ بالاخره چه هستی؟ رازی می‌گوید من همه‌ی این‌ها هستم. چون تو برای این‌که شیمی‌دان بشوی 200 کتاب خوانده‌ای و من 500 کتاب خوانده‌ام. تو برای این‌که متلکم بشوی حداکثر 250 کتاب خوانده‌ای ولی من در رشته‌ی تو 600 کتاب خوانده‌ام. به 7، 8 رشته همین حرف را می‌زند و می‌گوید شما می‌خوابید و من می‌خوانم. در یک جایی رازی می‌گوید مردم یا می‌خوابند یا به این طرف و آن طرف می‌روند در حالی که من می‌خوانم و بعد هم تعجب می‌کنند و می‌گویند چطور است که تو از الهیات تا شیمی اظهار نظر می‌کنی. اتهاماتی هم به او زده‌اند. در یک جایی آقای طباطبایی یا آقای مطهری می‌گوید چون رازی شیعه‌ی امامی بود هم از طرف دستگاه حکومت و هم از طرف شیعه‌ی اسماعیلی به کفر و زندقه متهم می‌شد و می‌گفتند این آدم نبوت را قبول ندارد. من نمی‌خواهم راجع به این مسئله بحث کنم ولی در هیچ یک از آثارش که بر جای مانده حتی یک کلمه در رد نبوت و وحی بحث نکرده و این قطعاً دروغ است. ضمن این‌که نظریه‌ی اخلاقی که به طور عام مطرح کرده و اخلاق پزشکی به طور خاص در مبنا و غایت هر دو را به اوصاف خداوند ربط می‌دهد و صریحاً از مسئله‌ی معاد بحث می‌کند. خود اسماعیلیه آن زمان به کفر متهم می‌شدند. حالا واقعاً یک چیزهایی هم به اسم باطنی‌گری داشته‌اند. یکی اسماعیلیه به او ملحد می‌گفتند و یکی ملحدین در دوره‌ی جدید گفته‌اند. منتها این‌ها نه برای این‌که بخواهند رازی را خراب کنند بلکه برای این‌که خودشان را توجیه کنند. گفته‌اند بله، رازی هم مثل ما بوده و منکر نبوت بوده و این چیزها را قبول نداشته است و می‌گفته تجربه‌ی نبوی یک تجربه‌ی بشری است که هیچ کدام از این‌ها هیچ دلیلی ندارد و باز تهمت است. ایشان در پزشکی، داروسازی، طبیعیات که امروز شامل زمین‌شناسی و زیست‌شناسی و فیزیک و شیمی می‌شود بحث کرده است. در فلسفه نظریه داده، در الهیات و در نجوم و ستاره‌شناسی کتاب دارد و حرکت سیارات و ستاره‌ها را محاسبات کرده است. در ریاضیات مقاله و کتاب دارد. در منطق کتاب دارد. در اخلاق و شیمی هم کتاب دارد. چیزی که من می‌خواستم به آن اشاره کنم این است که ایشان بحث‌هایی در فلسفه و طبیعیات و الهیات می‌کند با بحث‌هایی که در اخلاق و پزشکی می‌کند به هم مربوط است. یعنی وقتی از پزشکی و نوع نگاه به بدن انسان سخن می‌گوید به این قضیه توجه دارد که این بدن با اشیای دیگر فرق می‌کند. انسان ظرفیت خلیفه اللهی دارد و مورد توجه ویژه‌ی خداوند است. مواظب باش وقتی به سراغ بیمار می‌روی بدانی که با چه کسی مواجه هستی. می‌خواهی به سراغ چه کسی بروی. سراغ چه چیزی نیست بلکه سراغ چه کسی است. یک تکه گوشت و استخوان و رگ و پی و غده و هرمون نیست. این امانت الله است. این خلق ویژه‌ی خداست. این ابزاری است که انسان باید با آن یعنی با بدن به خدا برسد و عمل صالح بکند و رشد کند و برای لقاء الله آماده بشود. رازی وقتی از اخلاق حرفه‌ای بحث می‌کند ارتباط اخلاق پزشکی را با فلسفه و الهیات مطرح می‌کند. راجع به زمان و مکان رساله دارد. راجع به چگونگی اغتذا رساله دارد و می‌گوید چه رژیم غذایی به چه بیماری منجر می‌شود. جسمی و روحی و اعصاب را می‌گوید. راجع به کیفیت نمو مطلب دارد که می‌گوید بدن چگونه رشد می‌کند. تحقیق تجربی دقیقی دارد. راجع به چیستی لذت مطلب دارد. لذت چیست؟ چطور می‌شود که ما به لحاظ جسمیاز یک چیزی لذت می‌بریم؟ چطور می‌شود که از یک غذا یا رفتاری لذت می‌بریم. همین آدم در فلسفه در باب نفس، در باب جوهر غیر جسمانی، در الهیات در باب علم الهی، در دین‌پژوهی معتزلی‌ها را نقد می‌کند، اسماعیلی‌ها را نقد می‌کند. اثبات خالق حکیم برای انسان، اثبات خالق حکیم برای جهان را دارد. می‌گوید اصلاً روح هیچ، اگر همین بدن انسان را کسی درست بشناسد مگر دیوانه باشد که بگوید این انسان خلق نشده و اتفاقی به وجود آمده است. می‌گوید اگر کسی جهان را درست بشناسد و دانشمند علوم تجربی باشد و اصلاً از فلسفه و کلام و الهیات چیزی نداند، ولی عاقل باشد و عاقلانه در جهان مطالعه بکند می‌فهمد تمان این عالم امکان ندارد بدون حکمت سرپا بایستد. اصلاً از کجا آمده است؟ اثبات خالق حکیم برای جهان و انسان و نقد آثار فلسفی یونان از آثار افلاطون و سقراط با این‌که خیلی به آن‌ها احترام می‌گذارد تا آثار پزشکی امثال جالینوس را نقد می‌کند. رازی چند اصل در اخلاق حرفه‌ای و اخلاق پزشکی می‌گوید. دقت کنید که این‌ها برای هزار و دویست و اندی سال پیش است. می‌گوید پزشک که با بیمار مواجه می‌شود حتی باید مراقب آراستگی و لباس خودش باشد. حالا من یک سری آیات و روایاتی هم در باب اخلاق پزشکی یادداشت کرده بودم که چون نمی‌رسیدیم با خودم نیاوردم. چقدر آن‌ها دقیق است. ولی حالا می‌گوییم آن‌ها رهبران دین هستند و باید هم این حرف‌ها را بگویند. اما ایشان یک آدم و یک دانشمند است و اگر بخواهی حساب کنی می‌بینی هزار و دویست سال پیش راجع به اخلاق حرفه‌ای پزشکی که پزشک چگونه باید با بیمار مواجه بشود این حرف‌ها را زده است. 30، 40 اصل دارد که من فقط تیتر چند مورد را عرض می‌کنم. می‌گوید یکی از اصول مهم این است که پزشک به بیمار خود احترام بگذارد و ژولیده و با لباس نامرتب و با بی‌حالی به سراغ بیمار نرود. یعنی در بیمارستان این‌ها جزو شرایط بوده و اگر کسی را می‌دیدند که همین‌طور لخ لخ می‌کند و دمپایی را روی زمین می‌کشد و موهای خود را شانه نکرده و به سراغ بیمار می‌رود یا او را از بیمارستان بیرون می‌کردند یا تنبیه می‌شد. این جزو ضوابط دانشجوی پزشکی و پرستاری و پزشک بوده است. می‌گوید چهره، اندام، لباس، مو، تمیز بودن، خوش‌بو بودن، مسواک زدن و معطر بودن شرط حضور پزشک در بیمارستان است. این را 1200 سال پیش می‌گوید. از این حد شروع می‌کند. می‌گوید خود بیمار مشکل دارد و تو نباید بیشتر حال او را به هم بزنی. وقتی ظاهر پرستار و پزشک را می‌بیند باید اولین نگاه باعث ایجاد آرامش در او بشود. بعد می‌گوید خوشگفتار و لحن ملایمی داشته باشد. می‌گوید پزشک حق ندارد بر سر بیمار خود فریاد بزند. صدای خودت را کلفت نکن. نگاه در چشم بیمار بکن. دیده‌اید که بعضی‌ها این‌طور هستند که مثلاً بیمار 7، 8 دقیقه این‌جا ایستاده و پزشک اصلاً به چهره‌ی مریض نگاه نمی‌کند و همین‌طور سرش پایین است. بیمار توضیح می‌دهد که من چه دردهایی دارم و پزشک می‌گوید خیلی خوب، شما حرف نزن. خیلی خوب، برو. این‌ها خلاف اخلاق انسانی و پزشکی و همه چیز است. می‌گوید غیر از آراستگی ظاهری لحن ملایم، پزشک، جراح، پرستار واجب است در یک بیمارستان اسلامی با بیمار با لحن ملایم سخن بگویند. با لبخند سخن بگویند. می‌گوید پزشک باید به بیمار لبخند بزند. حتی اگر ناراحت است و مشکل دارد باید ادای آن را در بیاورد. باید تظاهر کند. همان‌طور که تباکی داریم، تظاهک هم داریم. اگر چیز خنده‌داری نیست تو باید لبخند بزنی چون او به تو نگاه می‌کند. این بخشی از اخلاق اسلامی پزشکی است. روی گشاده، لحن ملایم، لبخند، آراستگی. یکی هم می‌گوید باید گفتار شیوا داشته باشد و با بیمار خود فصیح صحبت کند. بعضی از پزشک‌ها مثلاً می‌خواهند احترام بگذارند و ده اصطلاح خارجی به کار می‌برد که اصلاً نمی‌فهمی چه می‌گوید. اسم این که فصاحت نیست. تو به او احترام نگذاشته‌ای. آن پزشکی هم که تا مریض سوال می‌کند می‌گوید آقا ساکت باش، من می‌دانم، من دکتر هستم و مثل جلاد رفتار می‌کند به بیمار خود توهین می‌کند. او انسان است، او بیمار است، جسم او به خاطر روحش محترم است. روح او یعنی همان سوالی که از تو می‌کند. این جسم برای این آدم است. به این آدم احترام بگذار. یک جا رازی می‌گوید ما از تعالیم آموخته‌ایم که حتی اگر بیمار توضیحاتی می‌دهد که علمی نیست و به قول خودمان چرند می‌گوید گوش کن و تظاهر کن که گوش می‌کنی و حرف او را قطع نکن. بگذار حرف بزند. پزشکان اسلامی در رساله‌های خود دارند که می‌گویند بیمار وقتی بیماری جسمی دارد یک بیماری اعصاب هم پیدا می‌کند. چون درد دارد تحمل او کم می‌شود. ببینید پزشکان ما هزار سال پیش چه چیزهایی می‌گفته‌اند. می‌گوید تحمل بیمار کم می‌شود. حوصله‌ی بیمار کم می‌شود. فکر می‌کند کسی به او اعتنا نمی‌کند و همه به او بی‌محلی می‌کنند. این آماده‌ی عصبانی شدن است. پزشک مسلمان باید به حرف او گوش کند، آراسته باشد، خوش‌بو و مودب و مرتب باشد، تحمل کند و وقتی هم با بیمار حرف می‌زند باید درست صحبت کند. می‌گوید فصیح صحبت کن تا بیمار و خانواده‌ی بیمار بفهمند چه می‌گویی. گاهی شده که مریض از پیش طبیب بیرون می‌آید و او هم یک عالمه حرف زده و این هم از ترس می‌گوید بله. بعد که بیرون می‌آید می‌گوید اصلاً چه گفت؟ من که نفهمیدم چه گفت. حالا باید چه کار کنم؟ می‌گوید باید بیمار خود فصیح حرف بزنی. اگر بی‌سواد است طوری که او بفهمد. اگر باسواد است طوری که او بفهمد. می‌گوید باید از دانشجوی پزشکی امتحان تحمل بگیرند. تحمل و آرامش اعصاب مهم است. می‌دانید در کتب داریم که از پزشک عصبی را از بیمارستان‌های اسلامی اخراج می‌کردند. پزشکی که عصبانی می‌شده و فحش می‌داده و بی‌تحمل بوده و تند صحبت می‌کرده و می‌گفته ساکت باش و توهین می‌کرده، را بیرون می‌کردند. یکی از بحث‌ها این است. یک بحث دیگر هم راجع به قناعت دارد. در آثار پزشکی اسلامی و اخلاق پزشکی یک چیزی داریم که می‌گوید پزشک باید قانع باشد. حریص به پول نباشد. پزشک نباید آزمند ثروت باشد. می‌گوید اگر می‌بینید کسی پزشک است و حریص است. یعنی به مریض نگاه می‌کند و با خود می‌گوید چقدر می‌توانم از این پول در بیاورم، او صلاحیت پزشکی ندارد و حتماً باید دست او را از بیمارستان کوتاه کنید. حالا چه بیمارستان خصوصی باشد و چه بیمارستان دولتی باشد. پزشک نباید آزمند ثروت باشد. یعنی حرص پول نداشته باشد. چه کار کنم که درآمد من از ده میلیون به 20 میلیون و 100 میلیون برسد؟ آدم دیگر برای او مهم نیست. او این کار را عبادت و خدمت نمی‌بیند. این پزشکی از ذیل آن تعلیم و تربیتی که گفتیم خارج می‌شود و هدف همه چیز «من» می‌شود. حرص و آز سبب می‌شود پزشک فایده‌ی پزشکی را هدف آن بپندارند. می‌گوید درست است که زندگی پزشک باید بگذرد و چه بهتر که از بیت‌المال باشد و اگر نشد مردم باید یک حق‌الزحمه‌ای به پزشک بدهند. اما این پولی که پزشک از بیمار می‌گیرد هدف است یا وسیله است؟ یک وقتی یک پزشک یک پولی می‌گیرد به عنوان وسیله که اگر بخواهم به پزشکی ادامه بدهم من هم زندگی دارم و باید زندگی من بگذرد. در حد متوسط به بالا بگذرد. اما اگر خود پولی که می‌گیرد هدف بشود، پزشکی تبدیل به وسیله می‌شود. در حالی که پول باید وسیله باشد و پزشکی هدف باشد. تفاوت پزشکی اسلامی و پزشکی سکولار همین است که ما گرفتار نوع سکولار آن هستیم. اسم ما مسلمان است اما سبک ما طور دیگری است. خطر دیگر این است که پزشک حریص بشود. اگر پزشک حریص شد از کیفیت طبابت می‌کاهد. می‌گوید به جای این‌که امشب 15 مریض ببینم باید یک کاری بکنم که 50 مریض ببینم که پول دو برابر و سه برابر بشود. خب وقتی تو به جای 15 بیمار 50 بیمار می‌بینی به جای این‌که برای هر بیمار یک ربع وقت بگذاری، 5 دقیقه و 3 دقیقه وقت می‌گذاری و همین‌طوری یک چیزی می‌نویسی و به دست بیمار می‌دهی. خودت هم بیماری را نشناختی. یک اصل دیگر هم هست که می‌گویند در پزشکی اسلامی تا موضوع بیماری و علت بیماری را نشناختی اصلاً حق نسخه‌نویسی نداری. می‌گوید برو، این جلسه من نفهمیدم بیماری تو چیست و به تو نسخه نمی‌دهم. ممکن است مسکن بدهم ولی نسخه نمی‌دهم. برو و یک جلسه‌ی دیگر بیا تا من بررسی کنم و آزمایش کنم تا نسخه بدهم. الان نسخه نمی‌دهم. بر عکس می‌گوید اگر بیماری را شناخت و معطل کند هم درست نیست. آن زمان هم این مسائل بوده است. بالاخره طور دیگری می‌گرفته‌اند. می‌گوید اگر پزشکی بیماری را تشخیص داد و تعلل کرد مجرم است. مثلاً بگوید بگذار او یک مقدار بیشتر درد بکشد تا بیشتر با ما راه بیاید. اجازه بده سه جلسه بشود که بیشتر از او پول بگیرم. اگر پزشکی بیماری را تشخیص نداد و نسخه نوشت مجرم است. اگر هدف پول شد و پزشکی وسیله شد از کیفیت طبابت کاسته می‌شود. یعنی دیگر درست بررسی نمی‌کنی. راه‌های غیر اخلاقی ثروت‌اندوزی در پزشکی حرفه‌ی پزشک می‌شود. اصلاً انگار راجع به دنیای امروز بحث می‌کند. این‌ها کتاب‌های درسی دانشکده‌های پزشکی ایران اسلامی در 1000 سال پیش بوده است. می‌گوید اگر پزشک در این خط بیفتد آزمندی و حرص او را به کارهای ناروایی سوق می‌دهد چون سهم‌خواهی از بیمار، خرید و فروش بیمار. همین کاری که الان هست و بعضی‌ها بیمار را به همدیگر پاس می‌دهند. البته ما پزشکان صالحی که واقعاً جزو اولیا الله هستند خیلی داریم. خود من در شهر خودمان و در همین تهران پزشکانی را می‌شناسم که حتی بعضی از آن‌ها را اگر ببینی باور نمی‌کنی این‌طور هستند اما واقعاً جزو اولیاء الله هستند. مدام در حال خدمت به مردم و بیمار هستند به خصوص بیمارانی که محروم و فقیر هستند. این‌ها کسانی هستند که خداوند می‌فرماید این‌ها وکیل خدا هستند. کسانی که به خلق خدمت می‌کنند از جمله پزشکان صالح و پرستاران صالح و داروسازان صالح واقعاً انسان‌های شریفی هستند. در روایت داریم وقتی درد یک بیمار را کم می‌کنی چقدر به خداوند نزدیک می‌شوی. یعنی پزشکان و پرستاران خیلی راحت می‌توانند به بهشت بروند. البته راحت هم می‌توانند به جهنم بروند. ما در این جمع بهشتی زیاد داریم. این چیزهایی که من می‌گویم برای این است که موضوع بحث ما اخلاق پزشکی و آسیب‌شناسی است. می‌گوید حتی ممکن است بیمار را با همدیگر خرید و فروش کنند. می‌گوید یک بیماری داریم که او را آزمایش کرده‌ایم و این‌قدر گیر ما می‌آید، این را به تو می‌دهم تا این‌قدر هم گیر تو بیاید به شرطی که تو هم آن بیمار خود را به این‌جا بفرستی. یا مثلاً ما یک فیزیوتراپی داریم، او را به آن‌جا بفرستیم تا یکی را به این‌جا بفرستد. چیزهایی که لازم نیست و همین‌طور پاسکاری می‌کنند. آن موقع در کتاب‌های درسی دانشگاه پزشکی ما می‌گوید مراقب باشید که دچار خطر خرید و فروش بیمار نشوید. معلوم می‌شود این حرف‌ها در آن موقع هم به شکلی بوده است. خطر بعدی این است که اعتماد مردم از پزشکان سلب می‌شود. می‌گوید اگر هدف پزشک پول شد کم‌کم مردم به همه‌ی پزشکان بی‌اعتماد می‌شوند. دیگر نمی‌گویند این پزشک خوب است و این پزشک بد است. می‌گویند پزشک‌ها این‌طور هستند. مثلاً دیده‌اید که یک روحانی را می‌بینند که از نظر علم یا تقوا یا عقل مشکل دارد و می‌گویند روحانیون این‌طور هستند. چهار پزشک را می‌بینند که فاسد هستند و می‌گویند همه‌ی پزشک‌ها این‌طور هستند. یا در هنرمندان هم همین‌طور است. همین چند وقت پیش دیدم بین هنرمندان و پزشکان دعواست. خب ما هنرمند فاسد داریم، هنرمند صالح هم داریم. هنرمندانی داریم که آدم‌های بسیار شریف و متدین و باسواد و زحمتکشی هستند. از طرفی هم هنرمندانی داریم که فاسد و لامذهب هستند و دچار خیانت‌های جنسی و مالی و وابستگی و فساد هستند. مگر آدم می‌تواند بگوید جامعه‌ی هنرمندان یک‌جا خوب یا بد هستند؟ جامعه‌ی پزشکان، جامعه‌ی روحانیون خوب یا بد هستند. جامعه‌ای نیست. آدم با آدم فرق می‌کند. این حرف‌ها صنفی نیست. این‌جا نباید مواجهه‌ی صنفی بشود. این حرف‌ها شخصی است. آن موقع می‌گوید این باعث می‌شود اعتماد جامعه به پزشک زیر سوال برود. اگر بعضی از پزشکان پول‌پرست و حریص بشوند و سلب اعتماد به یک پزشک سبب سلب اعتماد به همه‌ی اطبا می‌شود و این یک فاجعه است که نگاه پزشک به بیمار هم خراب می‌شود. وقتی نگاه پزشک به بیمار خراب شد نگاه بیمار به پزشک هم خراب می‌شود. مواجهه‌ی اخلاقی با بیمار این‌طور است. رازی در کتاب طب روحانی در فصل نوزدهم می‌گوید اخلاق، رفتاری ارتباطی است ولی شروع آن از درون شخص است. آثار آن در روابط اجتماعی است. یعنی اخلاق منشأ فردی و درونی دارد ولی آثار اجتماعی و بیرونی پیدا می‌کند. این حرف روشن است. بعد می‌گوید در مورد کسانی که با دیگران سر و کار ندارند، صدمه‌ی خصلت‌های بد شخصی آن‌ها بیشتر به خودشان وارد می‌شود. اما آن‌هایی که با دیگران سر و کار دارند، مثل معلم، پزشک، روحانی یا کارهایی که خدمات اجتماعی است، رذایل شخصی آن‌ها بعد اجتماعی پیدا می‌کند و به دیگران صدمه می‌زند. این خیلی حرف مهمی است. مثال می‌زند و می‌گوید اگر یک آدم عادی حسود باشد این حسد بیشتر خودش و یکی، دو نفر از اطرافیان او را می‌گیرد اما اگر پزشک حسود بود این حسادت به کار پزشکی صدمه می‌زند. به بیمار و محیط آموزشی و بیمارستان و دانشگاه پزشکی صدمه می‌زند. مثلاً در مورد دروغ‌گویی می‌گوید آدمی که دروغ می‌گوید وقتی یک آدم معمولی باشد صدمات محدودی دارد اما فرض کن یک پزشک دروغ‌گو باشد به سلامت جامعه و حقوق دیگران صدمات مهمی می‌زند. لذا در اخلاق پزشکی اسلامی ارتباط پزشک و بیمار فوق‌العاده مهم است از جمله راست گفتن، اما این تعبیر هم دارد که آیا پزشک هر راستی را باید به بیمار خود بگوید؟ می‌گوید نه. خیلی عجیب است. چیزی که الان در دنیا در مورد آن بحث می‌کنند. من در روایات دیده‌ام، در آثار پزشکان مسلمان هم دیده‌ام که بر اساس روایات و تفکر شخصی می‌گویند امید و یأس در بهبود یا عدم بهبود بیماری اثر دارد. ابن سینا یک بحث مفصلی در این باب دارد. می‌گوید بیماری‌های جسمانی که شما فکر می‌کنید صرفاً جسمانی است، نوع رویکرد بیمار به آن قضیه در درمان آن تأثیر دارد. می‌گوید اراده‌ی مرگ و اراده‌ی حیات در مرگ و حیات دخالت دارد. یعنی اگر به بیمار گفتی تو قطعاً می‌میری و هیچ راهی نیست و این بیمار به طور صد درصد مأیوس شد، اگر چند درجه احتمال شفای او بود، آن هم کور شده است. این خیلی حرف بزرگی است که ابن سینا در هزار و خرده‌ای سال پیش می‌زند. می‌گوید بیماری‌هایی هست که اگر بیمار امیدوار به بهبودی باشد در بهبودی آن تأثیر دارد. حالا شما این را ببینید که حتی اگر مرگ صد درصد در مورد بیمار است پزشک مسلمان حق ندارد بگوید تو که دیگر باید بمیری و فقط پول‌های ما را یادت نرود. می‌گوید پزشک مسلمان حتی وقتی می‌خواهد دقیق بگوید باید حداکثر این را بگویی که «هو الشافی»، «هو الممیت»، «هو المحیی»، زندگی و مرگ به دست خداست و شفابخش حقیقی اوست. می‌گوید این باید در ذهن و قلب پزشک باشد و این را به قلب و ذهن بیمار خود هم منتقل کند. مثلاً بگوید ما بیمار‌هایی داریم که گفته‌ایم صد درصد کار تو تمام است ولی او زنده مانده و پزشک مرده است. مواردی بوده که ما گفته‌ایم حتماً زنده می‌مانی و هفته‌ی بعد جنازه‌ی او را آورده‌اند. اولاً مرگ حق است چنان‌که زندگی حق است. من پزشک و توی بیمار هر دو می‌میریم و کسی این‌جا نمی‌ماند. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. سوم این‌که خدایی که در برابر او هستیم شافی است. ممیت و محیی است. ارحم الراحمین است. چه مرگ و چه زندگی هر دو مشمول رحمت خدا هستیم. باید آرامش بدهی. بعد بگویی طبق بعضی قوانینی که ما داریم این بیماری سخت علاج می‌شود. حالا چون ظرفیت این را داری و پرسیدی باید بگویم که علاج این بیماری سخت است اما محال نیست. انشاالله درست می‌شود. باید امید بدهی. در عین حال هم نباید یک جوری راجع به مرگ حرف بزنی که انگار یک دخمه‌ی سیاهی است که نباید اسم آن را هم برد. نه‌خیر، پزشک مسلمان و بیمار مسلمان با مرگ و زندگی باید توجیه باشند. اما نباید او را مأیوس کنید. رازی هم در بحث خود می‌گوید نوع سخن گفتن پزشک با بیمار تأثیر دارد در این که آن بیماری زودتر خوب بشود. از امام رضا(ع) روایت داریم که از پیامبر(ص) نقل می‌کنند و می‌فرمایند اگر به شما گفتند یک بیماری هست که درمان و دارو ندارد باور نکنید. تمام بیماری‌ها بی‌استثنا درمان دارد. باید آن را کشف کنید. این روایت پیامبر(ص) است. یعنی چه؟ یعنی پزشکی بی‌نهایت است. یعنی تمام علوم بی‌نهایت است چون هستی بی‌نهایت است و چون قدرتی که خدا به انسان بخشیده بی‌نهایت است. برو و پیدا کن. این‌که بگویی ما یک سنت داشته‌ایم و یک مدرنیته داریم. در سنت می‌گفتند نه، بیماری‌ها درمان ندارد و همه‌ی این بیماری‌ها کار و خواست خداست، درست نیست. بله همه‌ی این‌ها خواست خداست و کار خدا هم هست اما به این معنی نیست که درمان ندارد یا تو نباید به دنبال درمان آن بروی. تقدیر الهی، قضا و قدر الهی را به جبرگرایی ترجمه نکن. نگاه توحیدی قرآن این است. قرآن آمد یک قضا و قدری را توأم با اختیار و مسئولیت انسان تعریف کرد که در این تعریف مسیحیت به جا مانده و تحریف شده مانده، یهود مانده، بودایی مانده، هندو مانده، مکاتب الحادی مانده‌اند. همه‌ی این‌ها انسان را مجبور می‌دانند. مارکسیسم می‌گوید جبر تاریخ و اقتصاد و طبقات است. لیبرال می‌گوید جبر غریزه و لذت است. یکی دیگر می‌گوید جبر طبیعت است. یکی دیگر می‌گوید جبر تاریخ است. یکی دیگر می‌گوید جبر فلان است. اشعری هم می‌گوید جبر الهی است. قضا و قدر با جبر است. حضرت رضا(ع) می‌فرماید اگر کسی به شما گفت بیماری هست یا خواهد بود که دارو و درمان ندارد باور نکنید. تمام بیماری‌ها قابل درمان است و باید به دنبال آن بروید. وقتی که اجل محتوم رسید دیگر هیچ دارویی جواب نخواهد داد. این را هم گفته‌اند. فرمودند تمام بیماری‌ها دارو دارد و باید به دنبال آن بروید و آن را به دست بیاورید اما این را هم بدانید که اجل معلق، اجلی که قطعی نیست با خیلی چیزها مثل دعا و جراحی و داروی طبیعی و داروی مصنوعی جابجا می‌شود. نه این‌که خداوند تجدید نظر کرده باشد. بلکه خداوند واقعیت چند وجهی را تقدیر کرده است که اگر «الف» پس آن‌گاه «ب»، اگر «ج» پس آن‌گاه «د» بشود. همه‌ی این‌ها تقدیر الهی است. چون اختیار و آزادی انسان هم جزو تقدیر الهی است. خدا خواست ما این‌طور باشیم. در عین حال پیامبر(ص) در همین روایت می‌فرماید اما بدانید آن‌گاه که اجل قطعی و محتوم شما رسید، وقتی که خداوند برنامه‌ریزی کرده که وقت رفتن است دیگر هیچ دارویی جواب نخواهد داد. همین‌طور سر جایت نشسته‌ای و به کوچک‌ترین بهانه‌ای می‌میری. اصلاً هیچ اتفاقی نمی‌افتد و همه تعجب می‌کنند که چرا مرده‌ای. این نوع هستی‌شناسی و این نوع جهان‌بینی در نگاه پزشکی دخالت دارد یا نه؟ آن نوع انسان‌شناسی دخالت دارد یا نه؟ پزشکی را در قالب تعلیم و تربیت جسم و روح دیدن تأثیر دارد یا نه؟ نگاه توحیدی، نگاه معنوی، نگاه دنیوی و صرفاً مادی به علم و از جمله به پزشکی تأثیر دارد یا نه؟ مواجهه‌ی اخلاقی با بیمار و این‌که نه شتاب‌زده باشید و بی‌پروا و نه بی‌حوصله و واداده باشید. در مورد این هم روایت داریم و در کتاب‌های پزشکی ما هم بوده است. می‌گویند دو گروه برای پزشکی صلاحیت ندارند. یکی پزشکی که زود می‌خواهد سر و ته کار را جمع کند و یکی پزشکی که بیش از اندازه خونسرد است. مثلاً طرف درد می‌کشد و خیلی برای او مهم نیست. می‌فرماید این دو قشر را تعلیم و تربیت کنید که نسبت به درد بیمار یا فقیر بیمار نه بی‌رگ و بی‌غیرت باش و نه عجول و شتاب‌زده باش. می‌گوید اعتدال شرط هضم است. هضم به معنی احتیاط و عقلانیت است. می‌گوید شتاب‌زدگی پزشک سبب تشخیص نادرست و تشخیص نادرست سبب درمان ناروا می‌شود. همین‌طور با عجله یک تشخیص می‌دهی و بعد هم بر اساس آن یک نسخه می‌نویسی. می‌گوید این کار خیانت در امانت است. این خیانت به اعتماد بیمار است و در مواردی به بیمار ضرر جبران‌ناپذیر می‌زند. یک نسخه و آمپول و دارویی می‌دهی که طرف را تا آخر عمر گرفتار می‌کنی. این مثل قتل یک انسان است. همان‌طور که شفای او مثل احیای اوست. این‌که آیه‌ی قرآن می‌فرماید «من قتل نفساً...»، کسی که یک انسان بدون گناه را بکشد، «کمن قتل الناس جمیعا...»، انگار تمام بشریت را کشته است. کسی که یک نفر را احیا کند، «من احیا نفساً...»، کسی که یک بیمار را شفا بدهد، یک فقیر را نجات بدهد، به یک آدم افسرده و مأیوس امید بدهد و از همه واضح‌تر یک بیمار دم مرگ را نجات بدهد، «کمن احیا الناس جمیعا...»، انگار همه‌ی بشریت را احیا کرده است. یعنی باید به دانشجوی پزشکی آموزش بدهی که اگر تو به یک بیمار رسیدگی کنی و او را از درد و مرگ نجات بدهی، «کمن احیا الناس جمیعا...»، انگار 7 میلیارد انسان را نجات داده‌ای. این‌جا کمیت مطرح نیست و یک انسان مساوی با کل بشریت است. این‌ها نگاه قرآن به انسان است. دانشجوی ما باید این‌ها را در دانشگاه پزشکی باور بکند. مهندس هم باید باور کند. همه باید باور کنند منتها چون بحث ما در مورد پزشکی است پزشک را مثال می‌زنیم. می‌گوید بی‌باکی و بی‌پروا بود در کار بیمار خیانت است. هضم و احتیاط شرط عقل است. می‌گوید اما نه افراط بشود و نه تفریط بشود و نباید ترسو هم باشد. اما پزشک نباید ترسو باشد. شتاب‌زده و بی‌باک نباشد، از آن طرف هم می‌گوید ما به احتیاط دعوت می‌کنیم، ما در مورد جان و سلامتی انسان به احتیاط فراخوانده شده‌ایم اما باید مراقب باشید که این تبدیل به محافظه‌کاری و ترسو بودن نشود. می‌گوید در جراحی گاهی باید شجاع باشی. در یک تصمیم خاص در مورد بیمار گاهی باید شجاع باشی. ترسو نباش و تصمیمی که باید بگیری را به موقع بگیر. ممکن است با این تصمیم تو بیمار فلج بشود و بمیرد. بله، ممکن است ولی من همه‌ی تلاش خود را کردم، مشورت کردم، دقت کردم، بیش از این چیزی به ذهن من نمی‌آید. بله، ممکن است در یک مواردی این ریسک باشد اما من برای این ریسک کردن حجت عقلی و شرعی و اخلاقی دارم. من برای این ریسک کردن توضیح دارم. نه فقط برای بستگان بیمار، بلکه من در محضر خداوند در آخرت هم توضیح دارم که خدایا من تمام تلاش خود را کردم اما منجر به مرگ بیمار شد. این معذور است. و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha